معنی فارسی outbeam
B1بیشتر از دیگران تابیدن یا درخشیدن، به خصوص در موقعیتهای مثبت.
To shine or radiate more brightly than others.
- VERB
example
معنی(example):
او با لبخندش از همه درخشانتر به نظر میرسید.
مثال:
He seemed to outbeam everyone with his smile.
معنی(example):
شادی او تاریکی اطرافش را تحت الشعاع قرار داد.
مثال:
Her joy outbeamed the darkness around her.
معنی فارسی کلمه outbeam
:
بیشتر از دیگران تابیدن یا درخشیدن، به خصوص در موقعیتهای مثبت.