معنی فارسی outbleeding
B1عمل یا حالت پخش شدن رنگ یا جوهر به خارج از ناحیه مورد نظر.
The process of ink or color bleeding out from a designated area.
- VERB
example
معنی(example):
پخش شدن جوهر باعث ایجاد شلوغی شد.
مثال:
The outbleeding of the ink caused a mess.
معنی(example):
پخش شدن ممکن است با کاغذ با کیفیت پایین اتفاق بیفتد.
مثال:
Outbleeding may happen with poor quality paper.
معنی فارسی کلمه outbleeding
:
عمل یا حالت پخش شدن رنگ یا جوهر به خارج از ناحیه مورد نظر.