معنی فارسی outbraid

B1

جلوتر بودن در بافتن یا تداخل بافته‌ها نسبت به دیگران.

To braid more intricately or skillfully than another.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت برای مناسبت ویژه، موهایش را از خواهرش جلوتر ببافد.

مثال:

She decided to outbraid her sister for the special occasion.

معنی(example):

او در مسابقه توانست موهایش را از تمام دیگر شرکت‌کنندگان جلوتر ببافد.

مثال:

In the competition, she managed to outbraid all the other contestants.

معنی فارسی کلمه outbraid

: معنی outbraid به فارسی

جلوتر بودن در بافتن یا تداخل بافته‌ها نسبت به دیگران.