معنی فارسی outbreaking
B1پدیدهای که در آن یک بیماری یا مشکل به طور ناگهانی و گسترده شروع میشود.
The phenomenon of a disease or problem suddenly emerging and spreading widely.
- NOUN
example
معنی(example):
شیوع بیماری ناگهانی بود.
مثال:
The outbreaking of the disease was sudden.
معنی(example):
دانشمندان در حال مطالعه شیوع عفونتهای جدید هستند.
مثال:
Scientists are studying the outbreaking of new infections.
معنی فارسی کلمه outbreaking
:
پدیدهای که در آن یک بیماری یا مشکل به طور ناگهانی و گسترده شروع میشود.