معنی فارسی outbustle
B1شلوغتر بودن یا جنبوجوش بیشتری نسبت به مکان یا زمان دیگر.
To be busier or more crowded than someone or something else.
- VERB
example
معنی(example):
شهر از شهرهای کوچک اطراف شلوغتر است.
مثال:
The city outbustles the small towns nearby.
معنی(example):
در طول جشنواره، بازار با فعالیتهای بیشتری شلوغتر میشود.
مثال:
During the festival, the market outbustles with activity.
معنی فارسی کلمه outbustle
:
شلوغتر بودن یا جنبوجوش بیشتری نسبت به مکان یا زمان دیگر.