معنی فارسی outbustled

B1

داشتن شلوغی بیشتر نسبت به دیگر رویدادها یا مکان‌ها.

To have been busier or more crowded than other events or places.

example
معنی(example):

پارتی از تمام گردهمایی‌های قبلی ما شلوغ‌تر بود.

مثال:

The party outbustled all our previous gatherings.

معنی(example):

جشنواره در سال گذشته با شرکت‌کنندگان بیشتری شلوغ‌تر بود.

مثال:

The festival was outbustled last year with more attendees.

معنی فارسی کلمه outbustled

: معنی outbustled به فارسی

داشتن شلوغی بیشتر نسبت به دیگر رویدادها یا مکان‌ها.