معنی فارسی outcharming

B1

عمل جادو کردن از شخصی دیگر به طور مؤثرتر.

The act of charming someone more than another person.

example
معنی(example):

آنها در طول مسابقه یکدیگر را جادو می‌کردند.

مثال:

They were outcharming each other during the competition.

معنی(example):

جادو کردن از دوستانش همیشه یک چالش سرگرم‌کننده بود.

مثال:

Outcharming her friends was always a fun challenge.

معنی فارسی کلمه outcharming

: معنی outcharming به فارسی

عمل جادو کردن از شخصی دیگر به طور مؤثرتر.