معنی فارسی outflanker

B2

به فردی اطلاق می‌شود که سعی می‌کند با دور زدن حریف به آن‌ها برتری پیدا کند.

A player who positions themselves to gain advantage by circumventing the opposition.

example
معنی(example):

تیم فوتبال یک بازیکن بال راست ماهر داشت که فرصت‌های گلزنی ایجاد کرد.

مثال:

The soccer team had a skilled outflanker who created scoring opportunities.

معنی(example):

در شطرنج، بازیکن حاشیه‌زن می‌تواند نقاط مهمی از تخته را کنترل کند.

مثال:

In chess, the outflanker can control important areas of the board.

معنی فارسی کلمه outflanker

: معنی outflanker به فارسی

به فردی اطلاق می‌شود که سعی می‌کند با دور زدن حریف به آن‌ها برتری پیدا کند.