معنی فارسی outjourneyed

B1

عبارت برای توصیف زمانی که کسی در سفر از دیگری جلوتر است.

Having surpassed others in travel experiences.

example
معنی(example):

آنها تابستان گذشته از هر کسی در تیم پیشی گرفتند.

مثال:

They outjourneyed everyone on the team last summer.

معنی(example):

او با برنامه سفری طولانی‌تر از دوستانش پیشی گرفت.

مثال:

She outjourneyed her friends with a longer travel plan.

معنی فارسی کلمه outjourneyed

: معنی outjourneyed به فارسی

عبارت برای توصیف زمانی که کسی در سفر از دیگری جلوتر است.