معنی فارسی outjuggle
B1پیشی گرفتن در هنر جالبازی از دیگران.
To perform better in juggling than others.
- VERB
example
معنی(example):
او میتواند از هر کسی در سیرک توپ را بهتر بزند.
مثال:
He can outjuggle anyone at the circus.
معنی(example):
او با ترفندهای جدید در نمایش قبلی خود پیشی گرفت.
مثال:
She outjuggled her last performance with new tricks.
معنی فارسی کلمه outjuggle
:
پیشی گرفتن در هنر جالبازی از دیگران.