معنی فارسی outjourneying
B1فرایند پیشی گرفتن از یک سفر دیگر.
The act of surpassing a previous journey.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال حاضر در حال پشت سر گذاشتن بهترین سفر خود هستند.
مثال:
They are currently outjourneying their best trip yet.
معنی(example):
پشت سر گذاشتن سفر دیگر آسان نیست، اما هیجانانگیز است.
مثال:
Outjourneying isn't easy, but it's exciting.
معنی فارسی کلمه outjourneying
:
فرایند پیشی گرفتن از یک سفر دیگر.