معنی فارسی outprodigy
B1نابغهای که تواناییهای فوقالعادهای در یک زمینه خاص دارد.
A person, especially a young one, with exceptional talents.
- NOUN
example
معنی(example):
این موزیسین جوان در زمینه خود یک نابغه است.
مثال:
The young musician was an outprodigy in his field.
معنی(example):
استعداد او را در میان همسالانش نابغه کرده بود.
مثال:
Her talent made her outprodigy among her peers.
معنی فارسی کلمه outprodigy
:
نابغهای که تواناییهای فوقالعادهای در یک زمینه خاص دارد.