معنی فارسی outprying
B1به معنای کاوش یا جستجو در اطلاعات شخصی دیگران به صورت فراتر از حد معمول.
The act of prying or investigating too deeply into someone else's affairs.
- VERB
example
معنی(example):
او در زندگی شخصی آنها کنجکاوی میکرد.
مثال:
He was outprying into their personal lives.
معنی(example):
او از کنجکاوی در مورد رازهای او دوری میکرد.
مثال:
She avoided outprying into his secrets.
معنی فارسی کلمه outprying
:
به معنای کاوش یا جستجو در اطلاعات شخصی دیگران به صورت فراتر از حد معمول.