معنی فارسی outreasoning

B1

عملی که در آن به خوبی قانع کننده‌تر از دیگران عمل می‌کنید.

The act of reasoning better or more effectively than others.

example
معنی(example):

بیشتر قانع کردن معمولاً به راه‌حل‌های بهتری منجر می‌شود.

مثال:

Outreasoning often leads to better solutions.

معنی(example):

بیشتر قانع کردن تیم در ارائه آن‌ها مشهود بود.

مثال:

The team's outreasoning was evident in their presentation.

معنی فارسی کلمه outreasoning

: معنی outreasoning به فارسی

عملی که در آن به خوبی قانع کننده‌تر از دیگران عمل می‌کنید.