معنی فارسی outsinned

B2

تجربه‌ای از ارتکاب خطا یا گناه بیشتر از دیگران.

To have sinned more than others.

example
معنی(example):

او احساس می‌کرد که از همه در کلاسش گناه‌کارتر است.

مثال:

He felt that he had outsinned everyone in his class.

معنی(example):

او باور داشت که از اشتباهات قبلی خود گناه‌کارتر است.

مثال:

She believed she had outsinned her previous mistakes.

معنی فارسی کلمه outsinned

: معنی outsinned به فارسی

تجربه‌ای از ارتکاب خطا یا گناه بیشتر از دیگران.