معنی فارسی outthrobbing

B1

تپش یا احساس درد به شکلی که بیشتر از حالت عادی باشد.

Continuously throbbing with a notable intensity.

example
معنی(example):

درجه‌های او بعد از روز طولانی بیشتر می‌تپیدند.

مثال:

Her temples were outthrobbing after the long day.

معنی(example):

درد در بدنش بیشتر از حد معمول می‌تپید.

مثال:

The pain was outthrobbing through her body.

معنی فارسی کلمه outthrobbing

: معنی outthrobbing به فارسی

تپش یا احساس درد به شکلی که بیشتر از حالت عادی باشد.