معنی فارسی outthrough

B1

از طریق چیزی به بیرون رفتن، معمولاً در زمینه صدا یا نور.

To go out or be emitted through an opening.

example
معنی(example):

صدا از طریق پنجره خارج شد.

مثال:

The sound traveled outthrough the window.

معنی(example):

او تصمیم گرفت از در نگاه کند تا ببیند چه کسی است.

مثال:

She decided to look outthrough the door to see who it was.

معنی فارسی کلمه outthrough

: معنی outthrough به فارسی

از طریق چیزی به بیرون رفتن، معمولاً در زمینه صدا یا نور.