معنی فارسی outwander
B1دور زدن و گشت و گذار در یک منطقه برای کشف یا فرار از واقعیت.
To wander away or explore beyond the usual boundaries.
- VERB
example
معنی(example):
گاهی اوقات خوب است که دور بزنید و مکانهای جدید را کشف کنید.
مثال:
Sometimes, it’s good to outwander and explore new places.
معنی(example):
او وقتی احساس استرس میکند، دور میزند.
مثال:
He tends to outwander when he feels overwhelmed.
معنی فارسی کلمه outwander
:
دور زدن و گشت و گذار در یک منطقه برای کشف یا فرار از واقعیت.