معنی فارسی outwardly
B2 /ˈaʊtwɚdli/به طور ظاهری یا بیرونی، بدون توجه به چگونگی بودن واقعیت درون.
In an external or visible manner; seeming or appearing to be.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Externally or on the outside, or on the surface.
مثال:
The terrorist was outwardly a bank clerk.
معنی(adverb):
Toward the outside
example
معنی(example):
او در مصاحبه به ظاهر آرام به نظر می‌رسید.
مثال:
She appeared outwardly calm during the interview.
معنی(example):
او به ظاهر مطمئن به نظر می‌رسید، اما درونش عصبی بود.
مثال:
Outwardly, he seemed confident, but he was nervous inside.
معنی فارسی کلمه outwardly
:
به طور ظاهری یا بیرونی، بدون توجه به چگونگی بودن واقعیت درون.
