معنی فارسی overaffliction
B1حالت و کیفیت رنجاندن یا ناراحت کردن به شکل بیش از حد.
The state of being afflicted excessively.
- NOUN
example
معنی(example):
رنجاندن بیش از حد ناشی از استرس میتواند به مشکلات سلامتی منجر شود.
مثال:
The overaffliction of stress can lead to health issues.
معنی(example):
رنجاندن بیش از حد در زندگی او باعث شد از لذتهای ساده نیز نتواند لذت ببرد.
مثال:
Overaffliction in her life made it difficult to enjoy simple pleasures.
معنی فارسی کلمه overaffliction
:
حالت و کیفیت رنجاندن یا ناراحت کردن به شکل بیش از حد.