معنی فارسی overaged
B1فردی که از حد سن مشخصی بیشتر است و بنابراین نمی‌تواند در یک رویداد خاص شرکت کند.
Referring to someone who exceeds the age limit for a particular category or event.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To have too long an aging process.
adjective
معنی(adjective):
Aged too much
مثال:
an overaged wine
example
معنی(example):
او برای شرکت در رقابت جوانان سنش زیاد بود.
مثال:
He was overaged for participating in the youth competition.
معنی(example):
این ورزشکار طبق قوانین مسابقه سنش زیاد محسوب شد.
مثال:
The athlete was deemed overaged under the tournament rules.
معنی فارسی کلمه overaged
:
فردی که از حد سن مشخصی بیشتر است و بنابراین نمی‌تواند در یک رویداد خاص شرکت کند.
