معنی فارسی overagitated

B1

وضعیتی که در آن فرد احساس تحریک یا اضطراب زیادی می‌کند.

In a state of excessive agitation or distress.

example
معنی(example):

بعد از جلسه، او احساس بیش از حد تحریک‌پذیری کرد و نیاز به استراحت داشت.

مثال:

After the meeting, he felt overagitated and needed to take a break.

معنی(example):

او به دلیل درخواست‌های مداوم شغفش، بیش از حد تحریک شده بود.

مثال:

She was overagitated due to the constant demands of her job.

معنی فارسی کلمه overagitated

: معنی overagitated به فارسی

وضعیتی که در آن فرد احساس تحریک یا اضطراب زیادی می‌کند.