معنی فارسی overagitating
B1عملی که به موجب آن فرد به طرز غیرضروری تحریک میشود.
The act of causing excessive agitation.
- VERB
example
معنی(example):
بیش از حد تحریک کردن در زمانهای استرسزا میتواند منجر به تصمیمگیری ضعیف شود.
مثال:
Overagitating during stressful times can lead to poor decision-making.
معنی(example):
دیگر بیش از حد تحریک نکنید و بر پیدا کردن راهحل تمرکز کنید.
مثال:
Stop overagitating and focus on finding a solution.
معنی فارسی کلمه overagitating
:
عملی که به موجب آن فرد به طرز غیرضروری تحریک میشود.