معنی فارسی overbearingness
B2برتریطلبی، ویژگی شخصیتی که در آن فرد به شدت بر دیگران سلطه میجوید و فضایی برای نظر یا عمل آزاد نمیگذارد.
The quality of being domineering or excessively controlling over others.
- NOUN
example
معنی(example):
برتریطلبی او کار با او را برای دیگران سخت کرده بود.
مثال:
Her overbearingness made it hard for others to work with her.
معنی(example):
برتریطلبی او اغلب همکارانش را آزار میداد.
مثال:
His overbearingness often frustrated his colleagues.
معنی فارسی کلمه overbearingness
:برتریطلبی، ویژگی شخصیتی که در آن فرد به شدت بر دیگران سلطه میجوید و فضایی برای نظر یا عمل آزاد نمیگذارد.