معنی فارسی overbreeding
B1عمل یا فرآیند تولید مثل بیش از حد که ممکن است نتیجههای منفی بر روی نسلهای بعدی بگذارد.
The act of breeding too frequently or excessively.
- verb
verb
معنی(verb):
To breed excessively.
example
معنی(example):
بیش از حد تکثیر کردن میتواند به مشکلات ژنتیکی در حیوانات منجر شود.
مثال:
Overbreeding can lead to genetic problems in animals.
معنی(example):
او علیه تکثیر بیش از حد حیوانات خانگی تبلیغ میکند.
مثال:
He advocates against overbreeding pets.
معنی فارسی کلمه overbreeding
:
عمل یا فرآیند تولید مثل بیش از حد که ممکن است نتیجههای منفی بر روی نسلهای بعدی بگذارد.