معنی فارسی overcleverly
B1به طرز بیش از حد باهوش، به گونهای که ممکن است ابهام یا سردرگمی ایجاد کند.
In an excessively clever manner; often leading to confusion or misunderstanding.
- ADVERB
example
معنی(example):
او معما را به طرز بیش از حد هوشمندانهای حل کرد، به طوری که برای دیگران سخت بود که به او برسند.
مثال:
She solved the puzzle overcleverly, making it hard for others to catch up.
معنی(example):
او معمولاً به طرز بیش از حد هوشمندانه صحبت میکند که میتواند شنوندگانش را بیگانه کند.
مثال:
He tends to speak overcleverly, which can alienate his listeners.
معنی فارسی کلمه overcleverly
:
به طرز بیش از حد باهوش، به گونهای که ممکن است ابهام یا سردرگمی ایجاد کند.