معنی فارسی overcleverness
B1بیش از حد باهوشی، حالتی که در آن فرد ممکن است به دلیل هوش زیاد خود مشکلاتی برای ارتباطات ایجاد کند.
Excessive cleverness that can complicate interactions and lead to miscommunication.
- NOUN
example
معنی(example):
بیش از حد باهوش بودن او در تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران اغلب منجر به سوءتفاهمها میشد.
مثال:
His overcleverness in trying to impress others often led to misunderstandings.
معنی(example):
بیش از حد باهوش بودن میتواند در گفتگوها دو لبه شمشیر باشد.
مثال:
Overcleverness can be a double-edged sword in conversations.
معنی فارسی کلمه overcleverness
:
بیش از حد باهوشی، حالتی که در آن فرد ممکن است به دلیل هوش زیاد خود مشکلاتی برای ارتباطات ایجاد کند.