معنی فارسی overcloy

B1

غیرقابل تحمل کردن یا موجب خستگی شدن به دلیل زیاد بودن.

To cause discomfort or disgust through excessive sweetness or richness.

example
معنی(example):

دسر شیرین ممکن است برخی افراد را خسته کند.

مثال:

The sweet dessert might overcloy some people.

معنی(example):

تعاریف مداوم او می‌تواند خسته‌کننده باشد و احساس عدم صداقت ایجاد کند.

مثال:

His constant compliments can overcloy and feel insincere.

معنی فارسی کلمه overcloy

: معنی overcloy به فارسی

غیرقابل تحمل کردن یا موجب خستگی شدن به دلیل زیاد بودن.