معنی فارسی overcomplacently
B1به طور بیش از حد راضی، به نوعی که منجر به بیتوجهی به مشکلات یا خطرات شود.
In a manner that is excessively self-satisfied or unconcerned.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بیش از حد راضی فرض کرد که همه چیز به آرامی پیش خواهد رفت.
مثال:
He overcomplacently assumed everything would go smoothly.
معنی(example):
او به طور بیش از حد راضی هشدارها درباره طوفان را نادیده گرفت.
مثال:
She overcomplacently ignored the warnings about the storm.
معنی فارسی کلمه overcomplacently
:
به طور بیش از حد راضی، به نوعی که منجر به بیتوجهی به مشکلات یا خطرات شود.