معنی فارسی overconstantly
B1به طور بیش از حد ثابت و مکرر، به این صورت که فرد به طور مداوم و بدون وقفه بر موضوعی تمرکز دارد.
In an excessively constant manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مداوم درباره دستاوردهایش صحبت میکند.
مثال:
He talks overconstantly about his achievements.
معنی(example):
او در ساعات کاری به طور مداوم ایمیلهایش را چک میکند.
مثال:
She checks her emails overconstantly during work hours.
معنی فارسی کلمه overconstantly
:
به طور بیش از حد ثابت و مکرر، به این صورت که فرد به طور مداوم و بدون وقفه بر موضوعی تمرکز دارد.