معنی فارسی overcorrect

B2

بیش از حد تصحیح کردن، به طوری که ممکن است اصل موضوع یا ویژگی‌هایش تحت تأثیر قرار گیرد

To correct something excessively, often altering its original meaning or charm

example
معنی(example):

او تمایل دارد که اشتباهات دانش‌آموزانش را بیش از حد تصحیح کند.

مثال:

She tends to overcorrect her students' mistakes.

معنی(example):

او نوشتارش را بیش از حد تصحیح کرد و جذابیت اصلی آن را از دست داد.

مثال:

He overcorrected his writing, losing its original charm.

معنی فارسی کلمه overcorrect

: معنی overcorrect به فارسی

بیش از حد تصحیح کردن، به طوری که ممکن است اصل موضوع یا ویژگی‌هایش تحت تأثیر قرار گیرد