معنی فارسی overcuriously
B1به روشی که از حد معمول کنجکاوتر است، به طوری که ممکن است نامناسب باشد.
In a manner that shows excessive curiosity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور کنجکاوانهای از بالای حصار نگاهی انداخت تا ببیند آنها چه میکنند.
مثال:
She overcuriously peeked over the fence to see what they were doing.
معنی(example):
او به طور کنجکاوانهای به صحبتهایشان از اتاق دیگر گوش داد.
مثال:
He listened overcuriously to their conversation from the other room.
معنی فارسی کلمه overcuriously
:به روشی که از حد معمول کنجکاوتر است، به طوری که ممکن است نامناسب باشد.