معنی فارسی overdangle

B1

آویزان شدن بیش از حد از جایی.

To hang down excessively or in an exaggerated manner.

example
معنی(example):

زینت‌ها به نظر می‌رسید که بیش از حد از سقف آویزان شده‌اند.

مثال:

The decorations seemed to overdangle from the ceiling.

معنی(example):

او دوست دارد گوشواره‌هایش را به طور اغراق آمیز آویزان کند تا تأثیر دراماتیکی داشته باشد.

مثال:

She likes to overdangle her earrings for a dramatic effect.

معنی فارسی کلمه overdangle

:

آویزان شدن بیش از حد از جایی.