معنی فارسی overdare

B1

جرأت کردن به تعهدی بیشتر از حد معمول.

To dare excessively or take on greater challenges than usual.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت با امتحان پرش با چتر، از حد و مرزهای معمول خود فراتر برود.

مثال:

He decided to overdare his usual limits by trying skydiving.

معنی(example):

دانش‌آموز زمانی که برای پروژه دشوار داوطلب شد بیش از حد جرات کرد.

مثال:

The student seemed to overdare when volunteering for the difficult project.

معنی فارسی کلمه overdare

:

جرأت کردن به تعهدی بیشتر از حد معمول.