معنی فارسی overdaring
B1عمل یا تمایل به عمل کردن در حالت جسورانه یا افراطی.
The act of being excessively bold or audacious.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرش بیش از حد جسورانه او اغلب منجر به مشکلات میشود.
مثال:
Her overdaring attitude often leads to trouble.
معنی(example):
او به خاطر چالشهای بیش از حد جسورانهاش در ورزشها معروف بود.
مثال:
He was known for his overdaring challenges in sports.
معنی فارسی کلمه overdaring
:عمل یا تمایل به عمل کردن در حالت جسورانه یا افراطی.