معنی فارسی overdazed
B1حالت گیجی و منگی که معمولاً به دلیل فعالیت ذهنی یا حسی بیش از حد به وجود میآید.
A state of being confused or dazed, typically due to overstimulation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از سخنرانی طولانی، کاملاً گیج و منگ احساس میکردم.
مثال:
After the long lecture, I felt completely overdazed.
معنی(example):
چراغهای درخشان او را گیج و منگ و سردرگم کردند.
مثال:
The bright lights left him overdazed and disoriented.
معنی فارسی کلمه overdazed
:حالت گیجی و منگی که معمولاً به دلیل فعالیت ذهنی یا حسی بیش از حد به وجود میآید.