معنی فارسی overdazzled

B1

وضعیتی که در آن فرد به شدت تحت تأثیر یا شگفت‌زده شده است.

The state of being excessively impressed or astonished.

example
معنی(example):

جمعیت به خاطر نمایش آتش‌بازی بسیار شگفت‌زده شده بود.

مثال:

The crowd was overdazzled by the fireworks display.

معنی(example):

او پس از دیدن تمام تزئینات لوکس، حس شگفت‌زدگی شدید داشت.

مثال:

She felt overdazzled after seeing all the luxurious decorations.

معنی فارسی کلمه overdazzled

:

وضعیتی که در آن فرد به شدت تحت تأثیر یا شگفت‌زده شده است.