معنی فارسی overfamiliarity

B1

آشنایی بیش از حد، زمانی که شخصی صرفاً به دیگران نزدیک است به شکلی که ممکن است ناپسند و غیررسمی به نظر برسد.

The state of being excessively familiar, often leading to a lack of boundaries or respect.

example
معنی(example):

آشنایی بیش از حد او با مدیر جدید باعث ناراحتی همه شد.

مثال:

His overfamiliarity with the new manager made everyone uncomfortable.

معنی(example):

آشنایی بیش از حد بین اعضای تیم به ایجاد دوستی کمک کرد.

مثال:

The overfamiliarity between the team members helped build camaraderie.

معنی فارسی کلمه overfamiliarity

: معنی overfamiliarity به فارسی

آشنایی بیش از حد، زمانی که شخصی صرفاً به دیگران نزدیک است به شکلی که ممکن است ناپسند و غیررسمی به نظر برسد.