معنی فارسی overfalling

B1

وقتی چیزی به طور غیرطبیعی یا زیاد بر روی چیزی بریزد.

The action of overflowing or spilling over abnormally.

example
معنی(example):

آب از سد سرریز می‌شد.

مثال:

The water was overfalling from the dam.

معنی(example):

در باران‌های شدید، رودخانه از ساحل‌هایش سرریز می‌شد.

مثال:

During the heavy rains, the river was overfalling its banks.

معنی فارسی کلمه overfalling

: معنی overfalling به فارسی

وقتی چیزی به طور غیرطبیعی یا زیاد بر روی چیزی بریزد.