معنی فارسی overfamed
B1بسیار مشهور شده، بیشتر از آنچه که شایستهاش باشد، مورد توجه قرار گرفته است.
Having received excessive fame or recognition, often beyond its true worth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این فیلم بسیار مشهور بود و نتوانست به انتظارات برسد.
مثال:
The movie was overfamed and didn't live up to expectations.
معنی(example):
صدای او بسیار معروف است، اما من فکر میکنم او تنها متوسط است.
مثال:
Her singing is overfamed, but I think she's just average.
معنی فارسی کلمه overfamed
:
بسیار مشهور شده، بیشتر از آنچه که شایستهاش باشد، مورد توجه قرار گرفته است.