معنی فارسی overflogged
B1به معنای تحت فشار قرار گرفتن بیش از حد یا خسته شدن از انتظار یا تقاضا.
Excessively burdened or exhausted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از تمرین سخت خود احساس خستگی زیادی کرد.
مثال:
He felt overflogged after his intense workout.
معنی(example):
هنرمند به دلیل درخواستهای مداوم برای کار جدید تحت فشار زیادی بود.
مثال:
The artist was overflogged by constant requests for new work.
معنی فارسی کلمه overflogged
:
به معنای تحت فشار قرار گرفتن بیش از حد یا خسته شدن از انتظار یا تقاضا.