معنی فارسی overflogging

B1

فشاری که به جرگه‌ای وارد می‌شود که می‌تواند ضرر یا آسیب را به دنبال داشته باشد.

The act of excessively burdening or exhausting someone.

example
معنی(example):

فشار دادن بیش از حد به دانش‌آموزان می‌تواند به سوزاندن روحیه منجر شود.

مثال:

Overflogging the students can lead to burnout.

معنی(example):

فشار بیش از حد به تیم باعث عملکرد ضعیف شد.

مثال:

The overflogging of the team resulted in poor performance.

معنی فارسی کلمه overflogging

: معنی overflogging به فارسی

فشاری که به جرگه‌ای وارد می‌شود که می‌تواند ضرر یا آسیب را به دنبال داشته باشد.