معنی فارسی overfondling
B1عمل نوازش یا لمس کردن بیش از حد، به ویژه در رابطه با حیوانات یا افراد.
The act of excessively caressing or handling someone or something.
- NOUN
example
معنی(example):
نوازشهای بیش از حد او از بچهگربه باعث نگرانی شد.
مثال:
Her overfondling of the kitten became a concern.
معنی(example):
نوازشهای بیش از حد گاهی میتواند منجر به اضطراب در حیوانات خانگی شود.
مثال:
Overfondling can sometimes lead to anxiety in pets.
معنی فارسی کلمه overfondling
:
عمل نوازش یا لمس کردن بیش از حد، به ویژه در رابطه با حیوانات یا افراد.