معنی فارسی overfondness
B1محبت یا علاقه بیش از حد به چیزی یا کسی که ممکن است به روابط و رفتار آسیب برساند.
An excessive affection or attachment towards someone or something, which can be detrimental.
- NOUN
example
معنی(example):
محبت بیش از حد او به سگش برای همه مشخص بود.
مثال:
Her overfondness for her dog was evident to everyone.
معنی(example):
محبت بیش از حد گاهی میتواند مانع از آموزش درست شود.
مثال:
Overfondness can sometimes hinder proper training.
معنی فارسی کلمه overfondness
:
محبت یا علاقه بیش از حد به چیزی یا کسی که ممکن است به روابط و رفتار آسیب برساند.