معنی فارسی overforcing

B1

اجبار بیش از حد به انجام کاری، به ویژه در زمینه‌های تحصیلی یا ورزشی.

To apply excessive pressure to someone to reach a goal or perform an action.

example
معنی(example):

آنها دانش‌آموزان را مجبور به مطالعه تمام شب می‌کردند.

مثال:

They were overforcing the students to study all night.

معنی(example):

مربی به خاطر فشار بیش از حد به بازیکنانش در تمرین مورد انتقاد قرار گرفت.

مثال:

The coach was criticized for overforcing his players during practice.

معنی فارسی کلمه overforcing

: معنی overforcing به فارسی

اجبار بیش از حد به انجام کاری، به ویژه در زمینه‌های تحصیلی یا ورزشی.