معنی فارسی overforged

B1

فرآیند شکل‌دهی فلز به طوری که بیش از حد لازم باشد و خواص آن آسیب ببیند.

Having been shaped too much, affecting its integrity or properties.

example
معنی(example):

فلز بیش از حد شکل داده شده بود و باعث شده بود که خیلی شکننده شود.

مثال:

The metal was overforged, making it too brittle.

معنی(example):

پس از شکل‌دهی بیش از حد، شمشیر قدرت خود را از دست داد.

مثال:

After being overforged, the sword lost its strength.

معنی فارسی کلمه overforged

: معنی overforged به فارسی

فرآیند شکل‌دهی فلز به طوری که بیش از حد لازم باشد و خواص آن آسیب ببیند.