معنی فارسی overgalled
B1دلسرد شدن به دلیل اتفاقات ناگوار یا انتقادات غیرمنتظره.
Feeling excessive irritation or distress due to negative experiences.
- VERB
example
معنی(example):
او پس از باختن در بازی احساس دلسردی کرد.
مثال:
She felt overgalled after losing the game.
معنی(example):
او از انتقاد غیرمنتظره دلسرد شده بود.
مثال:
He was overgalled by the unexpected criticism.
معنی فارسی کلمه overgalled
:
دلسرد شدن به دلیل اتفاقات ناگوار یا انتقادات غیرمنتظره.