معنی فارسی overgambled
B1به معنای قمار کردن بیش از حد و تجربه صدمه مالی یا عاطفی.
Having gambled excessively, typically resulting in negative outcomes.
- VERB
example
معنی(example):
او پشیمان بود که در کازینو بیش از حد قمار کرده بود.
مثال:
He regretted that he had overgambled at the casino.
معنی(example):
پس از اینکه پولش را بیش از حد قمار کرد، تصمیم گرفت به میزها نرود.
مثال:
After overgambled his money, he decided to stop visiting the tables.
معنی فارسی کلمه overgambled
:
به معنای قمار کردن بیش از حد و تجربه صدمه مالی یا عاطفی.