معنی فارسی overgilded
B1بیش از حد طلاکاری شده، به آثار یا اشیایی اشاره دارد که به طور افراطی با طلا پوشش داده شدهاند.
Something that has been excessively adorned with gold.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمه بیش از حد طلاکاری شده شگفتانگیز بود اما به نوعی خیرهکننده.
مثال:
The overgilded sculpture was stunning but somewhat gaudy.
معنی(example):
او متوجه شد که طرحهای بیش از حد طلاکاری شده روی مبلمان زیاد است.
مثال:
He noticed the overgilded designs on the furniture were too much.
معنی فارسی کلمه overgilded
:
بیش از حد طلاکاری شده، به آثار یا اشیایی اشاره دارد که به طور افراطی با طلا پوشش داده شدهاند.