معنی فارسی overgrasping
B1عمل یا حالت از دست دادن کنترل یا تسلط بیشتر از حد به روی چیزهای دیگر.
An excessive desire to hold onto or control things, often leading to negative outcomes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بیش از حد چنگ زدن او باعث شد که برایش سخت باشد که به اشتراک بگذارد.
مثال:
His overgrasping nature made it hard for him to share.
معنی(example):
بیش از حد چنگ زدن میتواند منجر به از دست دادن روابط شود.
مثال:
Overgrasping can lead to losing relationships.
معنی فارسی کلمه overgrasping
:
عمل یا حالت از دست دادن کنترل یا تسلط بیشتر از حد به روی چیزهای دیگر.